صفحات

آنچه تغیر نپذیرد


شما یه آدمی رو در نظر بگیرین که از هر نوع تغییر جزیی متنفره
بعد این آدم رو از فروردین هشتاد و نه نیگا کنین
دو دفعه داروهاش عوض شده هر دفعه 3 ماه بگا رفته تا فیزیکی و روحی با داروها تنظیم بشه
دو دفعه طرفش باهاش بهم زده
دفعه ی سوم خودش زده رابطه ی دو سال و نیمه رو از ریشه کنده
رفته یه جایی که نه یه کلمه زبونش رو بلد بوده
نه یه نفر رو می شناخته
خونه ش عوض شده
غذاش تبدیل شده به کلم و سیب زمینی و گوشت خوک (آخری خوشمزه س ولی)ا
وارد یه رابطه ای شده که شما در نظر بگیرین دو طرف زبون هم رو بلد نیستن
ینی گاو گاو بوده نسبت به همه چیز اون آدم
حتی طرف زیر شلوارش هم متفاوت بوده
بعد مجبور شده یاد بگیره به جوک های تخمی بخنده
زبون تخمی تری یاد بگیره
زده رشته ش رو عوض کرده
از اول شروع کرده
دکتری که 5 سال بهش عادت کرده بوده تبدیل شده به یه مرد چاق که انگلیسی ش به گونه ای فاجعه باره که این آدم باهاس حدس بزنه یارو داره چی می گه
از لحاظ هویتی این آدم وارد جایی شده که هرچی بوده دیگه کوچکترین مفهومی نداره
اینکه از چه نوع خونواده ایه
کجا درس خونده
چی چی خونده
با چی حال می کنه
کجاها رو دوست داره
روابطی که طی 22 سال شکل گرفتن همه دود شدن رفتن هوا
بعد حالااومده خونه
خونه ای که دیواراش رو دوس داره و به نظرش قشنگترین خونه ی دنیاس
بعد بهش می گن که تا دو هفته دیگه
این خونه دیگه خونه ی تو نیس
دیگه اصن نیس
با بولدوزر خرابش می کنن
بعد این آدم توی هر تغییری که رسوب می کنه
با هر جوهرنمکی که تعفن روانش رو از چاه گلوش رد می کنه
داور سوت هاف تایم رو نمی زنه