صفحات

Warsaw - 10, Creep


خسته بودم. ساعت 4 با نفس های کتری وار گربه نره لای موهام بیدار شده بودم. خر خر می کرد بیخ گوشم که یالا پاشو من شاش دارم این در رو وا کن. ونگ های جانسوزی می زد. پاشدم خوردم به ته مونده ی شراب ریخت روی میز. آب خوردم. قرار شد بریم بیرون. بریم کجا؟ سین پریود بود. پ می گفت خسته م حال ندارم جلوی فواره ی ایستگاه نشسته بود. من 4تا قهوه خورده بودم هنوز گیج بودم. از در که زدیم بیرون ب دبه کرده بود که من گشنمه. گرسنه که می شه اخلاقش می پیچه توی هم. من هی می خندیدم می گفتم جر بدین همو. داشتن جر می دادن. سین گر گرفته بود پاچه می گرفت. یک ساعتی راه رفتیم . الکی. تا دم رودخونه رفتیم. پشه ها می خوردن توی سر و صورتشون. قد من اونقد کوتاه هست که از محدوده ی پرواز پشه ها بالکل خارجم. بوی مرغ دریای و ماهی حالمون رو بهم زد. رفتیم اولد تاون. تمام مدت سین می رید به پ و ب توی گوگل مپ رستوران سرچ می کرد و سین می گفت تو با این گوگل مپ ات همه رو مسخره ی خودت کردی. من می خندیدم. بذار جر بدن. من به جر خوردگی آدم ها از دور نگاه می کنم. جای درز ها رو نگاه می کنم. تخمم هستن. نشستیم پیتزا که چه عرض کنم، نون لواش با یه ورق کالباس و یه قارچ رنده شده و یه لایه پنیر شلابه خوردیم. بد هم نبود. اگه انگشت از درز کون همدیگه می کشیدن بیرون شب بدی نبود. نکشیدن. حتی تصمیم گرفتن علف دود کنن. من بریده بودم. دیگه حالم بهم می خورد. حتی نمی دونستم از چی. من گفته بودم قاشق شکل زن هاست. چنگال شکل مرد ها. خندیده بودیم. فکر می کردم همه همینطورن. دستم رو نشون دادم گفتم هرکدوم از انگشتام یه آدمن. این باباس، این منم، این مامانمه، کوچیکه برادرمه. شستم هم دادا بود. دادا چاق بود بهرحال. می خندیدن می گفتن دیس دازنت میک سنس. خب. قضیه ی علف که جدی شد گفتم من می رم خونه. تاب و تحمل بوی گندش رو هم نداشتم حتی. قبلا توافق کرده بودیم که وقتی می گم باید برم خونه، ینی باهاس برم. یکم چونه زدیم. دوتایی. توی مترو گفت خب. پ برگشت متمسخرانه نگاه کرد گفت چی؟ می ری خونه؟! سر تکون داد. دور که می شدن به ب گفت دیس دازنت میک سنس. ب سر تکون داد که ینی آره، مسخره س. موزیک رو کردم توی گوشم به حالت تخمم راه افتادم توی خیابون. سین اس ام اس زد چرا ناپدید شدی؟ گفتم جدی... خسته شدم از دستتون. یو دونت میک سنس.

Warsaw - 18, Hasn’t got a clue what’s going on …*




از حموم در اومدم، نشستم پای لپتاپ به برادرم پی ام دادم بز! چه خِبِر؟ گفت هیچی دو گیگ حجم خریدم. گفتم مریضی؟ حالا که داری می ری گرفتی؟ گفت بابا که حجمی استفاده نمی کنه. بر می گردم لازم می شه. گفتم ببین... گفت ها؟ گفتم بادمجون کبابی دوست دارم.  هیچی نگفت.
در اصل می خواستم بگم ببین دو نکته هس باهاس باهات در میون بذارم. یکی اینکه رابطه م خیلی جدی شده. می دونم از طرف خوشش میاد. می گه شکل هری پاتر ئه. بعدم می خواستم بگم که باهاس یه عملی کنم . ترسناک نیست. ولی همین جوری باهات در میون بذارم آروم می شم.
یکم بعد پی ام داد که من دی سی شدم ، چی گفتی؟