گره های آبی دور دستم رو با دندون باز کردم
دادم بهش، دیدم خب، با یک دست که نمی شه، گفتم بیار مچت رو، بستم دور مچش، مچش بزرگ بود، خیلی بزرگتر از مچ من. دو تا گره پشت هم زدم و هردو نگاه کردیم. بد هم نشده بود. بسته ی ویفر رو هم گذاشتم توی کیفم. پیش خودم فکر کردم نمی خورمش، نگهش می دارم. با اینکه یک بسته سیگار هم داده بود، یادگاری، باز کرده بودیم هرکدوم یکی کشیده بودیم. نکشید. نصفه گذاشت توی زیر سیگاری. خیلی هم جا نداشت. پاشدیم گفت اِه، کوچولویی!
بلند بود. خیلی بلند.
1 comment:
behesh migofti felfel nabin che rize!!!!
Post a Comment