صفحات


من فقط یک نفر رو داشتم
که هر شب خوابش رو می بینم
که دیگه باهام حرف نمی زنه
که فقط دو بار دیدمش

& then all da other vampires said why are u crying?
aren't those just ur baby teeth?
he said no those are my grown up teeth
& vampires knew he couldn't be a vampire anymore
so they left him.

5 comments:

Anonymous said...

شب خستم بودم ولي خوابم نبرد
ستاره رو شمردم ولي خوابم نبرد
به تو فكر كردم و مهرونيت رو شمردم
تا شايد خوابم ببره ...

خوابيدم اما يادمه شمردن رو تو خواب ادامه دادم...


دوست دارم كاش تو لحظه اي رو براي شمردن خوبي هاي من ميذاشتي
ولي دريغ...

براي (ن.س)

Zozo said...

:)

icar said...

این شعر پایینی مال کیه؟

راستی چرا پست ها تاریخ ندارن؟؟

icarus said...

moi aussi...

icarus said...

و2تا سوال هم اینجا!
dear fellow
:)