صفحات

خط بکش

من از شهر خودم به امید تو حرکت کردم
و از بقیه امید بریدم
و نالانم
از بدی هایی که خودم به خودم کردم
و بر پشتم سنگینی می کنند

 زیرا که مقصود بشر، نه افتادن است

درحال پلکیدن توی فیس بوک به این برخوردم و یادم افتاد که بعد از یک دوره مسابقاتی که یادم نیست این برنامه به طور زنده از شبکه 3 پخش و توسط پدرم روی نوار وی اچ اس ضبط شد.



به میدان چو یادی ز ایران کنید
 زمین و زمان را گل افشان کنید.

در ادامه ی ولگردی هام به این یکی برخورد کردم که نمی دونم کی هست اما دوست داشتم.

یک عده از ما خارج نشین ها اینطوریم که کلا بیمار وطنیم. بعضی هامون به زور عوامل بیرونی رفتیم. بعضی هامون به زور عوامل درونی مون رفتیم. بعضی هامون اصلا بیمار وطن نیستیم بلکه کاملا روی وطن عن می باریم. شخصا به زور عوامل درونی ِ خودم رفتم و سعی کردم نه عن ببارم، نه تب کنم. به زور عوامل خارجی ِ داخلِ ایران هم توانمندی ِ روانی ِ بازگشت ندارم.
دانستنِ نتوانستن ...


از دید من ماها همه کسخل-شده هاییم. در جواب نصایح ِ این و اون که برو آبجو ت رو بخور حالش رو ببر من معمولا سکوت می کنم. من هر یه لیوان آبجو رو در عرض 40 دقیقه 3 بار می شاشم.

یکی از نمونه های به باد رفته ی این جریان روان نژند ِ مهاجرت همین دوست گرامی منه که چند ساله در پراگ، عروس اروپا داره درس می خونه. بره آبجوش رو بخوره؟ به نظر من می خوره. بعدش چی؟ نمی دونم.

من جهان-وطن نیستم.