صفحات

Warsaw - 7 , And let the lights redeem our tears




به راهرو ها نگاه میکنم
گرسنگی
هفتت رو به بالا بود و راهت ز من کج بود
خسته توی برف ها
پاهام رو بلند می کنم و می کوبم و لیز می خورم و نگاه می کنم از دور چراغ های زرد و نارنجی اتوبوس های داغ و صبحی که هنوز روشن نشده و بوران 

بمیرم
بیداری تنگ و سرده


2 comments:

ماه گیر پیر said...

م م م م بد فرم رو به بالا در صبحگاهی سرد و تنگ

Mostafa Parsa said...

کلاً پست های خوبی بود ، ادامه بدید