صفحات


همین مامان مثلا میاد پی ام میده توی یاهو، بعد من همون لحظه جوابش رو میدم، دیگه جواب نمی ده.
آخرش دکتره که بابای ایزاکمون باشه گفت باهاس بری رکتانال بخری همین امشب هم بخری استعمال کنی که روده ت راه بیافته. رکتانال هم از اسمش معلومه به رکتال آدم کار داره.
حدودِ هرشب خواب استاد پروژه رو می بینم. همچین هم می گم استاد پروژه اینطور نیس که آدم استادی باشه، 35 سالشه، مقه اردک راه میره، ستاره ی داود رو روی بازوش خالکوبی کرده، بر و روی مناسبی هم داره. با هم نمی خوابیم که توی این خواب ها. ولی یه حسی دارم که اینطوره که دلم می خواد باهاش رفیق باشم. همیشه یه جوری مثه این مرغ های توی سری خورده ی تنها ست. توی خواب یه اضطرابی دارم که به من توجه کنه. ولی علاقه ندارم باهاش بخوابم.
من دنبال حتی نظافت خونه ی مردم هم گشتم ولی پولش به شکلیه که ساعتی مثلا 10-12 زلوتی یعنی بنده 4 ساعت هم برم اونجا رو بسابم - گیریم خیلی درندشت باشه - با 40 زلوتی به هیچ قبری نمی رسم.
الان من دیقا 300 زلوتی توی حسابم دارم واسه ی 15 روز اینده که برابر می شه با حدود صدهزار تومن. حالا شما خودتون حساب کنین. من تی بگ های چای رو هم شمردم. اون می رسه. ولی بعضی چیزای دیگه نه چندان. معمولا خودم رو سرزنش می کنم. یعنی می شینم می رینم به خودم که چرا تو خرجت با دخلت جور نیست؟
تا الان بیش از پنجاه بار خبر این اتوبوس سوئیس رو شنیدم. صحبت های کشیش مدرسه رو حفظم. راننده داشته دی وی دی عوض می کرده و سرعتش 100 بوده. منم متاسفم. ولی دیگه بیشتر از اینی که متاسف شدم ظرفیت ندارم ، حالا 50 بار دیگه فقط آدم به این فکر می کنه که خب بابا به درک. اینو جدی می گم. وقتی زیاد در مورد یه فاجعه ای زر زده شه مغز انسان ها به شکل اتوماتیک شروع می کنه شونه بالا انداختن. کلا مغز چیز خوبیه. اگه ولش کنیم خودش حالیشه. مثلا شما حساب کنین وقتی یه صحنه ی نسبتا ناراحت کننده می بینین، تا مدتی بهش فکر می کنین. جزئیاتش رو نشخوار می کنین. ولی اگه صحنه حال بهم زن باشه آدم سعی می کنه ازش دوری کنه، سعی می کنه حواس خودش رو پرت کنه. به من ربطی نداره.
می خواستم عصری خودم رو ببرم سینما این فیلمه رو ببینم. در واقع اگه م یخواستم برم باهاس 5 دیقه دیگه اونجا می بودم. درواقع آخرین باری که  رفتم تفریح کردم در حد همین سینما چند هفته پیش بود. حساب کردم 18 زلوتی می شه. حالا 18 زلوتی پول خاصی نیست، ولی می تونه یه هفته تخم مرغ و شیر و پنیر من رو تامین کنه. گفتم بابا الان که مردم سینما نمی رن دیگه،ها؟ پس یه فیلمی رندوم از روی هارد گذاشتم که ظاهرا فیلم خوبیه، ترومن شو. گایید. صد و بیست دفه پاشدم.
 قلب از ویندوز چت مامانم می ریزه. خوشش میاد. واسه من میذاره.
این جواب سلام من روی چت مامانم همینجور از 38 دیقه پیش مونده.

No comments: