صفحات

که چون شکنج ورق‌های غنچه تو بر تو ست


این هم خیلی بده که من هرچی همه چیز رو شستم، پنجره ها رو وا کردم باد بیاد، جاش باد یخ ِ نکبت ورشو وسط تابستون اومد، عن دماغم رو قورت دادم از بس سرد بود. این درست نبود که من گوشی برادرم و سیم کارت بابام رو دزدیدم که تا فرانکفورت فرت و فرت کار می کرد و تا رسید ورشو دیگه من نتونستم بگم من که رسیدم، من که دیگه رسیدم واقعا. ینی من که رفتم فی الواقع. من دیگه واقعا رفتم. اینم خوب نیست که اومدم هر چی شستم، دیگه هیشکی نبود که بیاد خونمون، هیچ خیابون گه شلوغ کثیف پلیس بازاری نبود برم دوستامو ببینم. دوستامو. الان که فکر کردم دیدم این خوب نیست که آدم دوستی داشته باشه. توصیه م به آدما این باشه که دوستی نکنین. برین ظرفاتون رو بشورین، وونه گات بخونین، جارو بکشین. حموم کنین. هلو بخورین، نبود هم هیچی نخورین. مثلا دیروز نبود. چونکه یخچال از برق بیرون بود. ولی مثل خونه نبود که گوش تا گوش آدم بشینه، هی ما این میز رو بذاریم اونور، اون چای رو بیاریم اینور، مامان دق کنه که غذا کم میاد. نون از سر کارش سرازیر شه خونمون. اصلا درست نیست که یهو می فهمی ریدی، کاش همه چی رو قورت داده بودی که همه چی الان توی حلقت بود که تف کنی بچینی جلوت، نیگاشون کنی.
حالا جالبیش اینه که اون اس ام اس های تخمی تبلیغ حتی توی ورشو هم دارن بهم تجاوز می کنن. 

No comments: