صفحات

رفتیم بالا آسمون

خیلی کنجکاو بودم ببینم این آمریکایی ها چرا اینقدر چاق هستند. یعنی واقعا زیاد می خورند؟ یا آشغال می خورند؟ مادرم می گوید شما بروی توی یک کافه و آیس تی بگیری به طور اتومات 1/3 اش را شکر ته نشین کرده. بعد همین منگل ها از یونایتد استیتز آو آمریکا ناگهان زوم کرده اند روی شیر بادام. بله این روزها در ینگه دنیا شیر بادام توصیه می شود. دو سال پیش شیر سویا بود که معلوم شد یک محصول آشغال ِ قلابی ِ حتی خطرناک هم هست. حالا امسال گاو را کردند توی کون خر و بادام می دوشند که بنوشند.

از وقتی زوم کرده م روی تاریخ فهمیده م که هیچی حالیم نیست. چند درصد از شما می دانید عصر برنز چی بوده؟ واقعا عجیب نیست که ما هیچی نمی دونیم؟ شما همین تاریخ دو صد سال اخیر را ببینید. آدم توی این همه کثافت که در این 200 سال رخ داده می ماند، بعد چطور وقت کند برود بفهمد که رومیان چقدر آدم های بی شعور و جنایتکاری بودند. این تمدن یونان باستان که می گفتند این بود؟ هرچی پلیدی بوده از یونان وارد روم شده و یک مشت امپراطور خون تشنه هی آدم کشتند. این شد تمدن که بروند توی آرنا دم ها را بیاندازند به جان هم؟ این چه تمدن گهیه آخه؟ باز دست ِ سیب خنده بود چی بود درد نکنه که یاد ما داد نرو نرو نرو چه امپراطوری بوده.  چرا راه دور برویم آقا، همین عصر جورجین های بریتانیای کبیر. اینها قبل از عصر ویکتوریا بودند. ویکتوریا هم که مادربزرگ ِ قیصر آلمان و تمام سلطنتی های اروپا در زمان جنگ اول بود. دیدید اصلا راه دور نرفتم. این ها چه حیوانات وحشی بودند؟ زن ها به صورتشان آرسنیک می مالیدند خوشگل بشوند. مردها زن هارا کتک می زدند، بچه هاشان را توی جوب می نداختند. مردها زن هاشان را توی مزایده به فروش می گذاشتند. زن ها حق نداشتند درس زیادی بخوانند. معلم ها بچه هارا با تنبیه می کشتند.  حالا همین امروز بی بی سی هم رفته بود یقه ی یه یارو سیبیلو رو گرفته بود توی نوبت شما در مورد مواد آرایشی صحبت می کردند. به قرعان من هرگز به این فکر نکرده بودم که توی این ها چی هست. عمرا فکر نمی کردم توش سرب و گوگرد و ژلاتین ِ راسته ی گاو باشد. وسط گردگیری، از صندلی جستم پایین رفتم سراغ خط چشم گرامی. آخر هم رسیدم به آنجا یک راه دارم ولاغیر. از این ببعد راه بیافتم بروم توی خیابان ها دنبال ِ ارگانیک ها بگردم. من خیلی از این مبحث ارگانیک می ترسم. شما نمی دانید اینجا برای آن سیب زمینی ای که ما یک عمر می خریدیم و گه گربه از روش پاک می کردیم، چه پول هایی می دهند. شما نمی دانید این غرب ، چقدر درگیر ارگانیک و بایو و گلوتن فری و شیر بادام شده. من شدیدا از همه ی این آرم های روی غذاها می ترسم. من می ترسم یک روزی دنبال گلوتن فری بیافتم و سر میز غذا نتوانم یک تکه بربری را مثه آدم حناق کنم. وقتی دیدم کار به جای باریک کشید به خودم گفتم ول کن. بهتر از این عصر جورجین هاست که خاکستر می مالیدن توی چربی خوک و بعد می مالیدن پای چشم و چارشان. اون از صندلی جستن همانا و حالا تا 2 و 50 دیقه ی صبح به خود پیچیدن ِ ما همانا. در تخمدانم لوبیایی دارم به طول 7.6 سانتیمتر. یک تخمدان ِ معمولی آقا سر جمع 3.4 سانتی متر است. روز 5 ام استراحت مطلق رفتم بالای صندلی جهت غبار روبی از کتابخونه. داشتم روانی می شدم دوستان.  هورمون بستن بهم روزی دوبرابر حد مجاز. یک روز نشستم توی خونه غصه خوردم. روز دوم پاشدم پای تمام خاطرات ِ بچگی م رو شخم زدم. آقای حکایتی گوش دادم. واقعا بچه های ما چی می شن وقتی این ها رو نبینن؟ من اصلا می گم دیگه نباید هیچ بچه ای به دنیا بیاد با این وضع. شما حاضرید با این علم که بچه تون عمو پورنگ رو تماشا خواهد کرد بزایید؟ عمو پورنگ ِ الان نه ها، 4-5- 10 سال دیگه که روی سرش رنگ سیاه می ذاره موهاش قهوه ای فندقی می شه و از لای چین و چروک ها به زور سین سین می زنه. بس کنم بکشم بیرون از این نوستالوژی های کودکی م.


No comments: